۱۳۸۹/۰۵/۲۸

کودتاهای ایران؛ روش های متفاوت، اهداف واحد

این مقاله با تحلیلی تاریخی به شیوه های انجام کودتا در تاریخ معاصر ایران می پردازد. در ابتدا کودتا را "شگردی سیاسی و کوششی از سوی یک ائتلاف سیاسی غیر قانونی برای براندازی رهبران حکومت موجود از طریق خشونت یا تهدید" معرفی میکند، اما اذعان می دارد که این تعریف کلاسیک گویای همه اشکال کودتاها نیست. از جمله کودتای انتخاباتی را شیوه ای نوین از براندازی کنش سیاسی معرفی می کند که مانع از به کرسی نشاندن خواست قانونی مردم می شود. خانم زارع در این مقاله ذکر میکند، همانطور که شیوه های جدید ذات سرکوبگر و خصلت استبدادی روشهای کودتاهای کلاسیک را حفظ کرده اند، بنابر سرشت خود همیشه شکننده و در معرض اضمحلال باقی می مانند که تجربه دولت های کودتایی تاریخ معاصر هم گویای همین وضعیت است. در ادامه بخشهایی از این مقاله را می خوانید.
عاقبت به توپ بستن مجلس
سالها پیش از آن که کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بر حیات دولت ملی گرای دکتر محمد مصدق مهر پایان بزند کودتا در ایران مورد امتحان قرار گرفته بود. نخستین کودتا را محمدعلی شاه ترتیب داد. او در هراس از کف دادن قدرت مطلقه در دوم تیر ماه 1278 با حمایت روس ها کودتای تمام عیاری را اجرا کرد و مجلس منتخب مردم را به توپ بست و حق رای را از مردم ایران سلب کرد. کشتار وسیع مردم و اهل اندیشه و فعالان سیاسی پس از به توپ بستن مجلس به همراه حضور سنگین و تقریباً دائمی نیروهای نظامی و قداره کش حکومت در خیابانها، گرد نا امیدی شدیدی را بر سر آزادیخواهان ایرانی پراکند، چنان که "طهران" را پس از کودتای محمدعلی شاه، به قبرستانی خاموش توصیف کرده اند. محمدعلی شاه پیروز و سرخوش از سرکوب جنبش مشروطه به تعبیر خود "برقراری حکومت اسلامی و قوانین شریعت" را جشن گرفت و "استبداد صغیر" را پایه گذاشت. دولت کودتایی او اما دولتی مستعجل بود و تنها یک سال پس از قبضه قدرت توسط وی، آزادیخواهان تهران را فتح کردند و در ۲۵ تیرماه سال ۱۲۸۸ محمدعلی شاه را از مقام سلطنت پایین کشیدند.
کار، کار انگلیس ها بود
شکست استبداد صغیر وسوسه اقدام های کودتایی را از میان نبرد. بیست و یک سال بعد نوبت انگلیس ها بود که بخت خود را برای ترتیب دادن کودتا در ایران آزمایش کنند. در اسناد آن زمان وزارت امورخارجه انگلیس آمده است که «ایران به مرد نیرومندی نیاز دارد تا مانع از تکه پاره شدن آن در نتیجه ضعف‌های داخلی گردد، ولی تا کنون چنین مردی پیدا نشده‌است.» در اوایل 1920 چنین فردی پیدا شد. رضا خان میرپنج توسط ژنرال آیرونساید انگلیسی مورد تایید قرار گرفت و او در کتاب خاطراتش نوشت که " "رضاخان مسلما بهترین است."
عوامل داخلی کودتا جمعا پنج نفر بودند: سیدضیاءالدین طباطبائی، رضاخان میرپنج، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد امیراحمدی و کاپیتان كاظم خان سیاح. بخش سیاسی این گروه را سید ضیاء اداره می‌کرد و مابقی بدنه نظامی کودتا را تشکیل می‌دادند. نقشه کودتا در سوم اسفند ۱۲۹۹ اجرایی شد. قوای قزاق در این روز وارد تهران شده و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. در آستانه این كودتا، سیدضیاء فهرستی از اسامی دهها تن از رجال كشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام كودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت كوتاهی پس از كودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند ۱۲۹۹ دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و در طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند که در میان آنان چهره هایی چون ملک الشعرای بهار، علی دشتی، فرخی یزدی، احمد قوام و سید حسن مدرس حضور داشتند.
دوران تراژدی
پایان دوران نخست وزیری محمد مصدق آغاز یک تراژدی بود. او با کودتایی انگلیسی- آمریکایی از قدرت کنار رفت و بعد او دورانی نسبتا طولانی از اختناق سیاسی آغاز شد. انگیزه های اصلی کودتا علیه دولت مصدق در سه چیز خلاصه می شد. انگلیسی ها می خواستند انتقام ملی شدن صنعت نفت توسط دولت مصدق را بگیرند ، آمریکایی ها نگران حاکم شدن کمونیسم در ایران بودند و محمدرضا شاه هم نگران تحدید اقتدارش توسط ملی گراهایی بود که می گفتند شاه باید سلطنت کند نه حکومت. مثلث کودتا بر پایه این انگیزه ها شکل گرفت و هر یک از اضلاع عهده دار نقشی شدند. نقشه کودتا برای بار نخست در روز 25 مرداد به اجرا درآمد اما با هوشیاری دکتر مصدق و طرفدارانش ناکام ماند. سه روز بعد کودتاچیان طرح نهایی را کلید زدند. صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خیابان‌های تهران شاهد حرکت اوباش و زنان بدنام محلات مختلف و نیروهای نظامی با شعار «جاوید شاه» بود. آنها برای حمله به احزاب و نشریات طرف‌دار مصدق یا حزب توده از عوامل کودتا پول دریافت کرده بودند. منزل دکتر مصدق نیز با تانک و مسلسل مورد حمله نیروهای نظامی کودتا قرار گرفت و مصدق دستور عدم مقاومت به نیروی محافظ نخست‌وزیری داد و در خانه همسایه‌اش پناه گرفت. اوباش و نظامیان به غارت منزل دکتر مصدق پرداختند. فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی عصر همان روز از رادیو خوانده شد. سرلشکر زاهدی که در این مدت نزد ماموران آمریکائی مخفی بود از مخفیگاه به در آمد. مردم با سکوت و حیرت این رویدادها را ناظر بودند. نه مصدق، نه طرفداران مصدق و نه حزب توده که وعده "تبدیل کودتا به ضد کودتا» را در روزهای گذشته می‌داد اقدامی برای مقابله نکردند و کودتا پیروز شد. محمد مصدق روز بعد خود را به سرلشکر زاهدی تسلیم کرد و توسط ماموران امنیتی بازداشت شد. شاه بر خلاف قانون که محاکمه نخست وزیر را تنها توسط دیوان عالی کشور مجاز می شمرد ، مصدق را را در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال حبس مجرد ( انفرادی) محکوم کرد. او در جریان برگزاری دادگاه خود را نخست وزیر قانونی ایران خواند و گفت که " کودتا یعنی برکنار کردن دولت از طرق غیرقانونی، و بنابراین کودتاگران مجرمند نه من که برگزیده ملت و رییس قانونی دولت هستم" با این حال مصدق ناگزیر از تحمل سه سال زندان انفرادی شد و پس از آن به خانه اش در احمدآباد تبعید شد. تبعیدی که تا پایان عمرش ادامه یافت. ضربه سنگین کودتای 28 مرداد بر پیکر جنبش استقلال طلبانه و آزادی خواهانه اگر چه این جنبش را برای سالها به حاشیه راند اما مایوس و ناامید نکرد. انقلاب بهمن 57 به یک معنا پاسخی بود که ایرانیان پس از 25 سال به محمدرضا پهلوی و هدایت کنندگان آمریکایی و انگلیسی کودتای 28 مرداد می دادند.
سودای بازپس گیری قدرت
هنوز دو سال از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که جمعی از طرفداران رژیم پهلوی خود را آماده انجام کودتایی برای بازپس گیری قدرت کردند. طرح کودتای نوژه با هدایت شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه پی ریزی شده بود. کودتا به شکل مرموزانه ای فاش شد و عوامل آن از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دستگیر شدند. با گذشت سی سال از آن واقعه هنوز درباره شیوه افشای این کودتا تردیدهایی وجود دارد.
بلافاصله پس از افشای کودتا ستادی مرکب از واحدهای سپاه پاسداران، گروه مهندسی، انجمن اسلامی نیروی هوایی ارتش و تعدادی از پرسنل نیروی زمینی ارتش و عده‌ای از کماندوهای تیپ ۲۳ نوهد به نام ستاد خنثی سازی کودتا تشکیل می‌شود. آیت الله خمینی پس از عملیات خنثی سازی کودتا در یک سخنرانی عمومی اظهار می کند که از اقدام های این چنینی ترس ندارد بلکه نگران اقدام های روحانیون است. او می گوید:
...ما از قشرهای خودمان می‌ترسیم شما صنف روحانیت اگر چنانچه کارهایی خدا نخواسته انجام دهید که از چشم ملت نیفتد ولو در دراز مدت، آن روز است که دیگر فانتوم لازم نیست خود ملت شما را کنار می‌زنند و ملت هم بی هادی کاری نمی‌تواند انجام بدهد... من خوفم از این است که ما نتوانیم، روحانیت نتواند آن چیزی که بر عهده اوست صحیح انجام دهد.
شکننده مثل همه کودتاها
همه چیز حکایت از اجرای یک کودتا داشت. نیروهای منتقد حکومت یکی پس از دیگری بازداشت شدند، دفاتر احزاب اصلاح طلب پلمپ شد، خیابان ها به قرق نیروهای امنیتی درآمد، سیستم پیامک های تلفن های همراه قطع شد، برخی مطبوعات اصلاح طلب از انتشار بازداشته شدند و در چاپخانه برخی دیگر از مطبوعات، نیروهای امنیتی بر نوشته ها پیش از انتشار نظارت کردند. این سرآغاز کودتای انتخاباتی 22 خرداد سال گذشته بود. کودتایی که روح کودتاهای کلاسیک را داشت و فقط در ظاهر کمی متفاوت از کودتاهای گذشته بود. فاز نخست این کودتا یعنی معرفی "محمود احمدی نژاد" به عنوان پیروز انتخابات ریاست جمهوری با موفقیت اجرا شد اما اتفاق های بعدی خواب کودتاچیان را آشفته کرد. موج گسترده اعتراض های عمومی به نتیجه انتخابات که به جنبش سبز معروف شد خیابان های تهران و برخی دیگر از شهرهای بزرگ را درنوردید و شعار " دولت کودتا، استعفا استعفا " حتی در نزدیکی های کاخ ریاست جمهوری و بیت رهبری شنیده شد. رهبران جنبش سبز به صراحت اعلام کردند تا پایان در کنار هواداران خود می ایستند. برخی احزاب اصلاح طلب مانند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین نیز در بیانیه های خود واژه کودتا را برای تشریح اتفاق های پس از انتخابات به کار بردند. دخالت نهادهای امنیتی و نظامی در روند برگزاری انتخابات، بازداشت نیروهای اصلاح طلب توسط این نیروها به همراه سرکوب تمام عیار اعتراض های عمومی پس از انتخابات جای تردیدی برای اصلاح طلبان باقی نگذاشت که اتفاق های مربوط به انتخابات سال گذشته محصول یک سناریوی از پیش تعیین شده برای سرکوب هواداران دموکراسی بوده است. سخنرانی تازه منتشر شده سردار مشفق از مسوولان ارشد قرارگاه ثارالله سپاه که در آن شیوه های انجام کودتای سال پیش به تشریح طرح شده است سند محکم دیگری برای اثبات موضع اصلاح طلبان است.
کودتای انتخاباتی سال گذشته تفاوت های معنی داری نیز با کودتاهای کلاسیک گذشته داشته است به دلیل قدرت روز افزون شبکه های اجتماعی و رشد جامعه مدنی کودتاچیان نتوانسته اند دریچه های ارتباطی مخالفان را عملا مسدود کنند. در این کودتا همچنین بر خلاف کودتاهای کلاسیک وحدت رویه ای میان نیروهای جریان حاکم دیده نمی شود و تشتت و اختلاف نیروهای درون حاکمیت به مرحله بحرانی رسیده اند.
از آنجا که کودتای انتخاباتی هم در نهایت شکلی از کودتا به حساب می آید از همان شکنندگی و آسیب پذیری خاص همه کودتاها رنج می برد و دیر یا زود آمران و عاملان آن ناگزیر از واگذار کردن میدان خواهند بود.
منبع : جرس؛ نیلوفر زارع

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر