مدتی پیش، فایل صوتی با عنوان «سخنرانی سردار مشفق» فضای مجازی را فراگرفت و به تدریج ، متن آن را سایتها و وبلاگهای مختلف پیاده کردند و گزیدههای مختلفی هم از آن، در روزنامهها و سایتهای رسمی و نیمه رسمی انتشار یافت.
حجم «جملات خبری و گزارههای مستقیم»، «نقل قولهای مستقیم»، «تهمتها» و انتسابات عجیب در این سخنرانی، «نگران کننده» است. همهی کسانی که نام میبرد، افراد شناخته شده و مشهوری هستند و تهمتهایی که به شخصیتهای حقیقی و حقوقی میزند، از احزاب سیاسی و انجمنهای مردمی تا نهاد مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس را فرا میگیرد. تهمتهایی که تنها «یکی» از آنها میتواند «دنیا و آخرت» فرد را در معرض تباهی قرار دهد. سخنران بر هیچ کدام از مدعیاتِ خود، «مستندی ارائه نمیدهد» و از هیچ «محکمه»ای نام نمیبرد که برای رسیدگی به این اتهامها تشکیل شده باشد و یا متهم را به آن حوالت داده باشد. همه نزد او اعتراف کردهاند و البته «اعتراف متهم، شاه شواهد است».
«قاعدهی حاکم بر سخنرانی»، یک بی قاعدگی محض است. سخنران هر جا دوست دارد قضیه را «به بعد» حواله میدهد. به بهانهی نبودن وقت و مهیا نبودن شرایط، «بارها و بارها» موضوع را ناتمام میگذارد و با این کار بر جذابیت و ابهام و ماورایی بودنِ گزارهها و موضوعات میافزاید.
سخنران، اول و آخر همه چیز است و همه چیز را آن گونه میگوید که میخواهد. «او» شخصیتها را میشناسد و از اعماق وجود آنها باخبر است. هر آنچه نقل میکند خودش شنیده است و هر آنچه شده است، خودش دیده است .
سخنران، «خدای را بنده» نیست، «دانای کل» است. تو گویی «خالق متن» غیر از جناب سخنران کسی نیست و این دانای کل بودن، امکان «متوهم بودن سخنران» را دامن میزند و آن را به یک «سناریو» فرو میکاهد….
منبع: کلمه
حجم «جملات خبری و گزارههای مستقیم»، «نقل قولهای مستقیم»، «تهمتها» و انتسابات عجیب در این سخنرانی، «نگران کننده» است. همهی کسانی که نام میبرد، افراد شناخته شده و مشهوری هستند و تهمتهایی که به شخصیتهای حقیقی و حقوقی میزند، از احزاب سیاسی و انجمنهای مردمی تا نهاد مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس را فرا میگیرد. تهمتهایی که تنها «یکی» از آنها میتواند «دنیا و آخرت» فرد را در معرض تباهی قرار دهد. سخنران بر هیچ کدام از مدعیاتِ خود، «مستندی ارائه نمیدهد» و از هیچ «محکمه»ای نام نمیبرد که برای رسیدگی به این اتهامها تشکیل شده باشد و یا متهم را به آن حوالت داده باشد. همه نزد او اعتراف کردهاند و البته «اعتراف متهم، شاه شواهد است».
«قاعدهی حاکم بر سخنرانی»، یک بی قاعدگی محض است. سخنران هر جا دوست دارد قضیه را «به بعد» حواله میدهد. به بهانهی نبودن وقت و مهیا نبودن شرایط، «بارها و بارها» موضوع را ناتمام میگذارد و با این کار بر جذابیت و ابهام و ماورایی بودنِ گزارهها و موضوعات میافزاید.
سخنران، اول و آخر همه چیز است و همه چیز را آن گونه میگوید که میخواهد. «او» شخصیتها را میشناسد و از اعماق وجود آنها باخبر است. هر آنچه نقل میکند خودش شنیده است و هر آنچه شده است، خودش دیده است .
سخنران، «خدای را بنده» نیست، «دانای کل» است. تو گویی «خالق متن» غیر از جناب سخنران کسی نیست و این دانای کل بودن، امکان «متوهم بودن سخنران» را دامن میزند و آن را به یک «سناریو» فرو میکاهد….
منبع: کلمه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر