۱۳۸۹/۰۶/۲۲

ظلم هیچ وقت پایدار نمی ماند

بنفشه روی نیمکتی در پارکی در تهران نشسته است. غروب شهریور است و هوای کم کًمک دارد خنک می‌شود. عده‌ای در پارک جمع شده‌اند و دارند کاغذی را می‌خوانند. بحث می‌کنند و سرشان گرم است.
بنفشه، از سر کنجکاوی بلند می‌شود که برود ببیند چیست آن کاغذ. پیرمردی می‌آید و می‌گوید:
گر از میدان تجریش تا میدان شوش دسته دسته آدم معترض به خیابان می‌آمد، آنقدر تأثیر نمی‌گذاشت که این نامه و امثال آن می‌تواند تأثیر داشته باشد. ظلم هیچ وقت پایدار نمی‌ماند. رضا شاه نفهمید. محمدرضا شاه هم دیر فهمید و این حکومت هم گویا نمی‌خواهد باور کند که ظلم و آه مردم، بنیان هرامپراطوری را از بیخ و بن ویران می کند.
این را که حالا آن کاغذ چه بوده است، می‌توانید در وبلاگ آبی بخوانید. ولی، ظلم هیچ وقت پایدار نمی‌ماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر